راضيه شخصيت اصلي فيلم است و در اكثر صحنه ها در مركز تصوير قرار گرفته است
در ابتداي فيلم در صحنهاي دوربين از نزديكي سنگهاي يك قبرستان و در هوايي باراني حركت اتوبوس را به تصوير ميكشد. در اين صحنه قبرستان استعارهاي است از هدفي كه افراد داخل اين اتوبوس دارند. آنها ميخواهند بهمن (مهران احمدي) را راهي قبرستان كنند.
فيلم «قسم» از جهاتي يادآور فيلم «۱۲ مرد خشمگين» است. در آن فيلم هم تمام افراد به جز يك نفر ميخواهند فردي را مجرم اعلام كنند. اما فيلم قسم قدرت تاثيرگذاري فيلم «۱۲ مرد خشمگين» را ندارد. در هر دو فيلم ديالوگها خيلي اهميت دارند زيرا غافلگيريها، نقاط اوج و ... فيلم با ديالوگها رخ ميدهند اما در فيلم «قسم» فيلمنامهنويس در خيلي از موارد عجله كرده و به جاي آنكه منطقي پيش برود فقط سعي داشته فيلم را به نقطه پاياني خود برساند. مثلا در صحنهاي كه خسرو ميميرد اتوبوس ناگهان منحرف ميشود و درون استخري پر از آب ميافتد.
در كل مسيري كه اتوبوس در بيابان است هيچ آبادي و كارگاه و كارخانهاي نيست اما يك مرتبه در صحنهاي اتوبوس منحرف ميشود و به مكاني ميرود كه چند استخر آب آنجا است. اين صحنه يكي از آن جاهايي است كه ميتوان فهميد فيلمنامهنويس بيشتر از آن كه به فكر منطقي بودن داستان باشد به فكر اين بوده كه داستان را به نقطه دلخواه خود برساند.
بعد از فيلم «جدايي نادر از سيمين» چند فيلم ديگر هم ساخته شد كه سكانس بازسازي صحنه جرم در آنها آورده شده است. فيلم «قسم» يكي از اين فيلمهاست كه دو سكانس بازسازي صحنه جرم دارد. صحنهاي كه بهمن صحنه جرم را بازسازي ميكند و صحنهاي كه زن افغاني در حال بازسازي صحنه جرم است. صحنهاي كه بهمن در حال بازسازي صحنه جرم است صحنهاي است كه تنها دليل منطقي وجود آن آشنا شدن مخاطب با زن افغاني است و در صحنه دوم مخاطب درآن واحد ميفهمد در حقيقت چه اتفاقي افتاده و ميتواند واكنش راضيه را ببيند.
مهناز افشار در نقش زني كه ميخواهد انتقام خواهرش را بگيرد ظاهر شده است و براي تمام افراد درون اتوبوس دلسوزي ميكند. همين دلسوزي مادرانه به مخاطب ميفهماند كه منطقي است كه راضيه هنوز به فكر خواهر از دسترفتهاش باشد. راضيه در انتها با چهرهاي بهتزده به زن افغاني كه در حال بازسازي صحنه جرم است خيره شده است. بهخوبي ميتوان در اين صحنه از چهره راضيه فهميد كه در دلش دارد زار ميزند. راضيه در طول فيلم بيشتر از همه براي خواهر از دست رفتهاش دلسوزي ميكند اما در سكانس انتهايي فيلم ميتوان ديد كه راضيه براي اولينبار دارد براي خودش دلسوزي ميكند.
تنابنده در انتهاي فيلم، نگرش خوشبينانه خود را نسبت به ماجراهاي اين چنيني بيان ميكند
بازي سعيدآقاخاني در نقش خسرو در فيلم بسيار اهميت دارد. زيرا او بايد بهگونهاي نقشش را ايفا ميكرد تا مخاطب قبول كند كه خسرو واقعا انسان خوبي است و راضي به مرگ فرد ديگري نيست. آقاخاني دقيقا به اين هدف رسيده و مخاطب را از همان لحظه ابتداي ورودش طرفدار خود ميكند. حسن پورشيرازي هم واقعا توانسته نقش يك راننده اتوبوس را به خوبي بازي كند و از هر نظر انتخاب مناسبي براي اين نقش بوده است.
تدوين فيلم يكي از نقاط قوت آن به حساب ميرود. تدوينگر به خوبي صحنهها را به يكديگر پيوند داده و همين موضوع باعث شده تا حال و هواي صحنهها به خوبي به يكديگر پيوند بخورد. تدوين فيلم هم نامزد دريافت سيمرغ شده بود. به جلوههاي ويژه ميداني فيلم هم بايد اشاره كرد كه نامزد سيمرغ هم شد. اصليترين جلوه ويژه ميداني فيلم صحنهاي است كه اتوبوس درون استخر پر از آب ميافتد. اين صحنه بسيار كم نقص و دلهرهآور گرفته شده و يكي از صحنههاي خوب فيلم به حساب ميرود. صدابرداري فيلم باتوجهبه اينكه اكثر فيلم در يك لوكيشن كوچك (درون اتوبوس) گرفته شده است بسيار كار سختي بوده اما صدابردار به خوبي توانسته شرايط را كنترل كند و مخاطب از لحاظ صدا مشكلي با فيلم ندارد.
پايان فيلم هم تلفيقي است از تلخي و شيريني. خسرو ميميرد و راضيه حقيقت تلخي را راجع به او درمييابد. اما از طرفي با مرگ خسرو كه گناهكار است نوزادي پاك (بچه خواهر راضيه) به دنيا ميآيد. اين پايان نگرش خوشبينانه كارگردان را نشان ميدهد كه بيان ميكند اگرچه دنيا پر از افراد دروغگو و گناهكار است اما آنها نابود ميشوند و انسانهاي پاك و بيگناه جاي آنها را ميگيرند. در كل بايد بيان كرد كه فيلم دوم تنابنده نسبت به فيلم اول او يعني «گينس» فيلم بهتري است و براي او پيشرفت محسوب ميشود.